۱۳۹۴ خرداد ۳۰, شنبه

تجاوز گروهی به کودکان کار و تجاوز به عنوان ابزار شکنجه



یکشنبه 31 خرداد 
تجاوز گروهی به کودکان کار و تجاوز به عنوان ابزار شکنجه
زینت میرهاشمی
خبر تجاوز گروهی به یک دختر 11 ساله در تهران، موجی از خشم و ناباوری را برانگیخت. این تجاوز وحشیانه به یک کودک کار حتی برخی از پایوران رژیم را هم به موضع گیری کشانید. اینگونه رویدادها که در شمار آسیبهای اجتماعی به طور ویژه زنان را مورد تهدید قرار می دهد، اگر چه می تواند در چار گوشه جهان اتفاق بیفتد، اما وقوع آن در ایران ویژگیهایی دارد که قابل تامل است.
به دنبال پخش این خبر، رئیس مرکز تحقیقات ایدز، اعلام کرد که بیشترین راه ابتلا کودکان کار و خیابان به ایدز از طریق تجاوز جنسی است. وی در گفتگو با ایلنا گفت؛ آزمایش بیماری ایدز در میان کودکان کار ما بین سن 10 تا 18 ساله، 4 تا 5 درصد مثبت بوده است.

پدیده گستردگی کودکان کار در شهرهای بزرگ و به ویژه تهران خود حکایتی دردناک و نشان دهنده فقر و تنگدستی مردم است. از سویی دیگر عدم حفاظت از این کودکان، نبودن تامینهای اجتماعی برای کودکان زیر 18 سال و نبود تحصیل اجباری و .... کودکان کار را تبدیل به نیروی کار رسمی کرده و رژیم ولایت فقیه به جای از بین بردن این پدیده، استثمار کودکان را نهادینه کرده است. تجاوز به زنان در هر شکلی محکوم است و باید از گسترش این گونه جنایتها جلوگیری شود. اما وقتی ماموران ولی فقیه در زندانها از تجاوز به عنوان ابزار شکنجه در مورد زنان استفاده می کنند، وقتی شکنجه گران، زنان زندانی را به عنوان ملکی که تصرف کرده به آنان تجاوز می کنند، وقتی دختران خردسال و باکره با حکم خمینی و جلادان قبل از اعدام به زور به عقد پاسداران وحشی و تجاوز گر در می آیند، طبیعی است که چنین تجاوزاتی با سکوت حکومت همراه باشد.

مولاوردی، معاون امور زنان دولت روحانی که خود یک زن است در اعتراض به این که چرا سرانجام زنان به ورزشگاه راه نیافتند به موضوع تجاوز گروهی اشاره می کند. وی می گوید: «چرا باید تمام بار اسلامیت نظام بر دوش زنان گذاشته شود». وی که به عنوان یک زن در رکاب نظام ضد زن فعالیت می کند به خوبی می داند که قوانین جمهوری اسلامی تبعیض بر زنان را نهادینه کرده و اسلام بنیادگرای ولایت فقیه برابری زنان با مردان را با نابودی نظام یکی می داند. 

۱۳۹۴ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

شکست رویای اردوغان برای احیای امپراطوری عثمانی



سه شنبه 19 خرداد 
شکست رویای اردوغان برای احیای امپراطوری عثمانی
زینت میرهاشمی
برآمد انتخابات پارلمانی ترکیه در روز یکشنبه 17 خرداد و راهیابی حزب دموکراتیک خلفها به پارلمان (حداقل 80 کرسی)  رویدادی شگف انگیر و تحولی مثبت به سود صلح و نیروهای مترقی در ترکیه و منطقه خواهد بود. مردم ترکیه با ضربه به قدرقدرتی اردوغان، رویاهای اردوغان برای تغییر فانون اساسی و حرکت به سمت احیای امپراطوری عثمانی از طریق تبدیل نظام پارلمانی به نظام ریاستی را خنثی کردند.
اردوغان در دوران صدارت اش، جنبش جوانان، نیروهای مترقی چپ و جنبش کردها را به طور فعال سرکوب می کرد. وی برای قطعی کردن تصمیات اقتدارگرایانه خود برای کسب اکثریت پارلمان خیز برداشته بود. خروجی صندوقهای رای خط بطلان بر نقشه اردوغان کشید.
اردوغان در یک نظام سکولار به قدرت رسید و درجهت رشد بنیادگرایی اسلامی و دیکتاتوری سیاسی حرکت کرد. ریزش اقتدار او و قدرت گیری حزب دموکراتیک خلقها که یک تشکل جبهه ای با گرایش چپ است، می تواند چشم اندازهای امید بخش تری را برای رشد نیروهای مترقی و صلح طلب به وجود آورد.

نطرهای متفاوتی در مورد صعود راستگرایان افراطی همزمان با صعود چپها و کردها وجود دارد. بررسی این نظرها در اندازه فراسو نیست. اما نظری که رشد نیروهای چپ را خطری دانسته و رشد نیروهای راست را محصول رشد نیروهای چپ بداند نظریه ای ارتجاعی و چپ ستیز است که مانع ترقی و عدالت است.

به نظر می رسد این تحول که برخی از آن را زلزله سیاسی می نامند مورد استقبال دیکتاتوری ولایت فقیه قرار گرفته است. رژیم ایران فکر می کند این تحول به سود دیکتاتوری بشار اسد خواهد شد. اما مردم سوریه اشتباه بودن این ارزیابی را نشان خواهند داد و مرزهای رژیم ولایت فقیه با طوفان تحولات شگرف درهم شکسته خواهد شد.
روزنامه اعتماد با چاپ عکس بزرگ اردوغان نوشت: «برنده ناکام با آرزوهای ناتمام». قانون نوشت: «کاخ رویاهای سلطان اردوغان فرو ریخت». عصر ایرانیان نوشت:«ضربه سخت به بلندپروازیهای اردوغان». رسالت  نوشت:«اسلام سکولار در ترکیه آچمز شد». این تیترها از این جهت قابل توجه است که می تواند روزی در تیتر روزنامه ها نام خامنه ای جایگزین اردوغان شود.
با سهیم شدن در خوشحالی نیروهای مترقی ترکیه، امید است که این رویداد و صعود حزب خلقهای ترکیه «وسیله ای برای صلح و آزادی و دموکراسی در ترکیه شود» (جمله صلاح الدین دمیرتاش رهبر حزب دموکراتیک خلقها». 

۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه

دست قاتلان از جوانان مهاباد کوتاه!



شنبه 16 خرداد 
دست قاتلان از جوانان مهاباد کوتاه!
لیلا جدیدی
هرگاه و در هرگوشه و کنار سرزمین ایران مردم جان به لب رسیده علیه تجاوز به حقوق، آزادی و کرامت انسانی خود دست به اعتراض می زنند، حکومت بدون درنگ و بی هیچ گونه بررسی، مقصر را شخص آسیب دیده و اعتراضات را "تحریک احزاب" و به "نیابت از سرویسهای بیگانه و اطلاعاتی خارجی" و از این قبیل نسبت می دهد. خودکشی فریناز خسروانی و اعتراضات مردم مهاباد نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این بار از صندوق پرونده سازی رژیم عده ای "تروریست" وابسته به حزب دمکرات و کومله بیرون آمده است.

وزارت اطلاعات در بیانیه ای اعلام کرده است که "با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان اعضای یک تیم تروریستی که برای اقدامات خرابکارانه وارد ایران شده بودند دستگیر شدند".

این خبرسازی پس از آن صورت می گیرد که مقامات جمهوری اسلامی اعتراضات مردم مهاباد را به "کشورهای خارجی" و "عوامل برون مرزی" منتسب کردند.

جمهوری اسلامی به هر نیرنگ و دروغی پناه می برد، در حالی که به نظر می رسد راحت ترین کار، دستگیری مزدور تجاوزگر و مجازات عادلانه وی می باشد؛ یک برخورد طبیعی رایج در اکثر نقاط جهان.

حال پس از آنکه برای ماله کشی این جنایت، انواع اتهامات بیشرمانه را به این دختر جوان زدند، به پیگرد معترضان و پرونده سازی علیه آنها روی آورده اند.

آقای مصطفی هجری، دبیر اول حزب دمکرات کردستان ایران، ضمن رد اتهامات رژیم، پشتیبانی احزاب کرد را تایید کرده اما اعتراضات مهاباد را نتیجه "تجاوز به حقوق مردم و نه معلول تحریکات احزاب سیاسی" توصیف می کند. همچنین آقای عبدالله مهتدی، دبیر کل کومله کردستان ایران"، تظاهرات خشم آگین مردم مهاباد" را برخاسته از نارضایتی عمیق درون خود مردم دانسته و تاکید می کند که احزاب کرد در شهرهای کردستان بانفود هستند و در میان معترضان نیز وجود دارند. وی اعتراضات را عدالت خواهی مردم توصیف کرده که جریان او از آن حمایت کرده است.

تروریست سازی جمهوری اسلامی پس از دستگیری و بازداشت جوانان معترض در مهاباد اقدامی کاملا مزورانه و ناشیانه برای زهر چشم گرفتن از مردم و بیمه خود در برابر اعتراضهای آینده است. جمهوری اسلامی این بار نیز مانند همیشه به اثبات می رساند که مدافع عاملان هر جنایتی است که قربانیان آن را مردم تشکیل می دهند.

۱۳۹۴ خرداد ۱۵, جمعه

جنگ قُدرت در قبرستان خُمینی



آدینه 15 خرداد 
جنگ قُدرت در قبرستان خُمینی
منصور امان
مراسم سالمرگ آیت الله خُمینی به صحنه زورآزمایی بازماندگان وی تبدیل شد. این تریبون دوره ای که "نظام" برای برپا داشتن آن هزینه گزافی صرف می کند، در سال جاری بیش از همه میزبان بُحران سیاسی در ساختار قُدرت جمهوری اسلامی بود.

در همان حال که جناح میانه حُکومت تلاش می کند امتیاز انحصار وراثت آقای خُمینی را به دست بیاورد و نقش آفرینی موثر در مراسم سالمرگ او می توانست به گونه نمادین این ادعا را پُر رنگ تر کند، باند ولی فقیه با تمام نیرو برای برهم زدن این نقشه خیز برداشت.

اعضای این باند با ایجاد تشنُج و به راه انداختن درگیری لفظی در جریان سُخنرانی آقایان حسن روحانی و حسن خُمینی، میدان را از دست آنها بیرون آورده و خود به بازیگر فعال بدل شدند.

جالب اینجاست که بر اساس گُفته برخی حاضران، برهم زنندگان معرکه برخلاف روال معمول، حتی اصراری به پوشیده نگه داشتن هویت خود نیز نداشته اند و ماموریت سپُرده شده را در "لباس فُرم" انجام داده اند. این یک قُدرت نمایی آشکار است که هدفی جُز تحقیر باند رقیب و به رُخ کشیدن ناتوانی آن به چشم اعضا و پُشتیبانانش ندارد.

علت درگرفتن این نزاع شدید و نمایان در سالمرگ آقای خُمینی را می بایست در فراسوی اختلافات موجود گرد مسایل روز جُستُجو کرد.

جناح میانه حُکومت، از رهبر پیشین "نظام" برای به حاشیه راندن رهبر فعلی و ساییدن آتوریته وی بهره می گیرد. هر اندازه که آیت الله روح الله خُمینی در تبلیغات جناح میانه و برای مثال در خاطرات آقای رفسنجانی برجسته تر گردد، رُل و جایگاه آقای خامنه ای که رهبری اش را نه مدیون صلاحیت و توانایی خویش بلکه، خاطره گویی و احضار روح است، خُرد تر به چشم می آید و به این اعتبار نیز پیروی از وی و سیاستهایش چالش پذیر تر خواهد بود.

هوو تراشی جناح میانه حُکومت فقط به ارایه یک تصویر ساختگی و مُد روز از رفتار و کردار و دیدگاه های آقای خُمینی محدود نمی شود. در این میان آنها تلاش می کنند به این شوکت ذهنی، قالب عینی نیز بدهند؛ هدفی که در مُجلل سازی گور آقای خمینی نمایان گردیده و موجب برآشُفتگی باند آقای خامنه ای و انتقادهای آن شده است.

باند ولی فقیه نمی تواند به رُقبایش اجازه بالا رفتن از نردبان خُمینی را بدهد و آنها نیز در مُقابل، چاره ایدیولوژیک دیگری برای کوچک و مشروط کردن اینان و قُدرت مُطلقه شان ندارند. جدال این دو، جنگ در زمین مُردگان و بی ارتباط با جامعه ای است که از این قبرستان "نظام" شده و مُتولیان محضری و ادعایی آن سالهاست فاصله گرفته است.

۱۳۹۴ خرداد ۱۳, چهارشنبه

هُشدارهای بهداشتی یک ناقل ویروس

هُشدارهای بهداشتی یک ناقل ویروس
منصور امان
فراسوی خبر...چهارشنبه 13 خرداد
نقل از سایت های ایران نبرد و جنگ خبر....
http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=3699
پایوران سیاسی و نظامی رژیم مُلاها به مُوازات اعلام خطر پیرامون کشیده شدن جنگهای فرقه ای به داخل مرزهای ایران، به مُداخله نظامی در کشورهای بُحران زده و شُعله ور نگه داشتن آتش از کُنترُل خارج شده این جنگها ادامه می دهند.
در تازه ترین اقدام تنش برانگیز، رژیم ولایت فقیه به گونه رسمی وارد درگیری نظامی در اُستان الانبار عراق شده است. تنها ساعاتی پس از سُقوط شهر رُمادی، مرکز اُستان مزبور، به دست گروه "حُکومت اسلامی"، پاسدار دهقان، وزیر دفاع رژیم مُلاها نیز برای اعلام پُشتیبانی از جنگ با آن وارد عراق شد. همزمان، گُسیل باندهای مُسلح شیعه عراقی وابسته به جمهوری اسلامی به منطقه درگیری نیز آغاز گردید.
با توجُه به سیاست توسعه طلبانه رژیم ولایت فقیه و نیز تجربه عملکرد جنایتکارانه مُزدوران بومی اش، ورود اینان به بُحران زیر عُنوان "آزاد سازی" الانبار، مفهوم دیگری جُز افزودن فاکتورهای بیشتر به تنش موجود و تشدید ستیز فرقه ای ندارد. جمهوری اسلامی از "حُکومت اسلامی" برای گُسترش نُفوذ خود در عراق بهره برداری می کند و این در عمل به معنای تلاش خونبار برای تغییر جُغرافیای انسانی این کشور فروپاشیده و یا دستکم ایجاد پایگاه های اشغال در مناطق تصرُف شده است.
ترجُمه عملی این سیاست برای جمعیت سُنی منطقه های "آزاد شده"، قتل و پیگرد غیرنظامیان، آتش زده شدن خانه ها یا ویران سازی آنها، غارت اموال و کالاها در شهرها و مصادره زمین در روستاها و به بیان دقیق تر، سُکونت ناپذیر سازی شهرها و روستاها برای آنها می باشد. حاکمان ایران و مُزدوران بومی آنها به این ترتیب نه فقط زمین را برای ریشه دواندن و گُسترش درگیریهای فرقه ای غنی سازی می کنند، بلکه راه را برای تولید و پراکندن نفرت و دُشمنی پایدار بین ملتها و همسایگان در این منطقه پُرآشوب هموار می سازند.
با همین متُد خطرناک و ویرانگر، رژیم جمهوری اسلامی برای حفظ نُفوذ خود در سوریه در تلاش است. رژیم مُلاها و شُعبه لُبنانی آن، حزب الله، به گونه سیستماتیک در حال تصفیه قومی جمعیت سُنی در امتداد نوار مرزی بین لُبنان و سوریه هستند. دستور کار آنها برای "آزاد سازی" کوهستانهای "قلمون"، نُسخه دیگری از راهنمای عمل عراق است که در راس آن قتل و کُشتار ساکنان، کوچ اجباری، تخریب منازل، غارت و از هستی ساقط کردن مردُم قرار دارد.
هُشدار رهبران و پایوران جمهوری اسلامی پیرامون خطرهایی که خود می آفرینند و یا به آنها دامن می زنند، فریبکارانه است و با هدف خاک پاشیدن به چشم مردُم ایران ابراز می گردد که اُستخوان آنها زیر فشار هزینه ماجراجوییهای خارجی "نظام" در حال خُرد شدن است.
رژیم بُنیادگرای ولایت فقیه با کشت و فعال کردن ویروس اختلافها و تضادهای فرقه ای و مذهبی به یکی از کانونهای اصلی بُحران منطقه بدل گردیده است. این رژیم ناقل، در سوریه، لُبنان، عراق، یمن و هر نُقطه زیست دیگری که امکان پا نهادن بدان را بیابد، بخش جُدایی ناپذیری از مُشکل است.

۱۳۹۴ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

رژیم کشتار و اُردوگاههای مرگ



سه شنبه 12 خرداد 
رژیم کشتار و اُردوگاههای مرگ
زینت میرهاشمی
سیاهچالهای رژیم بیش از هر زمان به اُردوگاههای مرگِ فرزندان مردم ایران تبدیل شده است. در حالی که مجرمان دانه درشت و مافیای مواد مخدر به راحتی از چوبه های دار جمهوری اسلامی جان سالم به در می برند، جوانان محروم و آسیب دیدگان جامعه بدون برخورداری از امکان دفاع، قربانی خشونت بی حَد و مرز رژیم کشتار می شوند.
ففط در سحرگاه روز دوشنبه 12 خرداد، 17 زندانی به صورت دسته جمعی اعدام شدند. 13 زندانی در قزل حصار و 4 زندانی در ارومیه. یک زندانی در قزل حصار کرج قبل از سر به دار شدن با ایست قلبی جان خود را از دست داد. 2 تن دیگر در زندان ساری اعدام شدند. ولایت خامنه ای در گرداب بحرانهای مرگبار و برای مهار جامعه به این شیوه ضد انسانی متوسل می شود. امری که به شدت محکوم است.
بر اساس اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران، در روزهای 2 تا 8 خرداد امسال، 31 زندانی در شهرهای کرج، تبریز، کرمان، گچساران، مشهد و اردبیل اعدام شدند.
اجرای قوانین قرون وسطایی از جمله قصاص، سنگسار، چشم درآوردن، دست بریدن توسط رژیم ولایت فقیه در 37 سال گذشته نتوانست میزان جرائم و آسیبهای اجتماعی را کاهش دهد. بر اساس داده های آماری نهادهای حکومتی، میزان اعتیاد و جرمهای دیگر گسترش یافته و سن استفاده مواد مخدر و قتل کاهش پیدا کرده است. در حکومتی فاسد که جوانان را به جرم دگر اندیشی به حبس، شکنجه و دار محکوم می کنند، طبیعی است که اعتیاد و هر آن چه جوانان را از حوزه سیاست و فعالیتهای اجتماعی دور نگاه دارد رشد می کند و این دلخواه حکومت هم است. اعدامهای فله ای پنهان و آشکار و یا در ملاء عام برای حفظ جان دانه درشتها و سرپوش گذاشتن بر فعالیتهای مافیای اصلی مواد مخدر است. این اعدامها هیچ مساله ای از مردم را حل نمی کند و فقط برای امنیت نظام و چپاولگران اجرا می شود.